در دل کوهی در روستای پغمانِ استان کابل، غاری به چشم میخورد که به زیارتگاه «چهل تن» مشهور است. زیارتگاه چهل تن برای شهروندان افغانستان یکی از مکانهای مقدس به شمار میرود و کسانی که با مشکلات مختلف به ویژه بیماریهای روانی دستوپنجه نرم میکنند، به این زیارتگاه میآیند و حاجت میطلبند.
چهار طرف زیارتگاه چهل تن با تکه پارچههای سبز، سرخ و دستمالهای مختلف آراسته شده و وقتی این تکهها و دستمالها کهنه شوند، آنها را با تکهپارههای نو و جدید جایگزین میکنند. این تکه پارچهها را یا مردم محل نو میکنند یا کسانی که پیشتر زیارت کرده و به آرزویشان رسیدهاند.
در زیارتگاههای افغانستان معمول است که افراد تکه پارچههای رنگارنگ به ویژه به رنگهای سبز و سرخ را دخیل میبندند و بیشتر این تکهها، به امید رسیدن به خواستهها و رفع مشکلات آویزان میشوند.
رفتن به داخل زیارتگاه «چهل تن» که تنگ و تاریک است و در دل کوه جای دارد، مشکل است. کسانی که میخواهد از این مکان دیدن کنند یا به زیارت بیایند، باید چکمهها و لباسهای کلفت را در بیاورند و جسورانه وارد غار شوند، چون بسیار تنگ و تاریک است. دهانه ورودی غار اندکی گشادتر است اما بعد تنگ و تاریکتر میشود و آدمهای دارای اضافهوزن یا کم دل و جرات، به سختی میتوانند داخل شوند. درون این غار، یک صندوق بزرگ آهنی است که میگویند سر ۳۹ تن از یاران خدا در آن قرار داده شده است. در این صندوق، قفل است.
وقتی در این دالان تنگ و تاریک، پیشتر روید، به غاری تاریکتر میرسید که ته آن را تاکنون کسی ندیده یا نرفته است. برخی، از بزرگان خود نقل میکنند که انتهای این غار به شهر غزنی میرسد و شماری دیگر میگویند که تا مکه ادامه دارد اما تا کنون شاهدی بر این مدعا یافت نشده است.
یکی از روایتهای مشهور و تایید شده در باور مردم درباره زیارتگاه چهل تن، این است: «در روزگار قدیم، ۴۰ مرد باخدا در حین سفر مورد حمله کفار قرار گرفتند و کشته شدند. کفار تصمیم داشتند جسد این مردان را تکه تکه کنند و بسوزانند اما همین که آتشی بزرگ برافروختند، ناگاه تندباد وزیدن گرفت و باد، همه اجساد را برداشت و به این غار که اکنون به نام چهل تن، مشهور است، برد. پیکر آنان چند روزی در این غار ماند تا شبی، یکی از یاران خدا که در آن روستا زندگی میکرد، خواب دید که روح این ۴۰ تن، از او یاری میجوید. آن مرد، فردای آن شب خود را به این غار رساند و کفن کردن و دفن اجساد را بر عهده گرفت و سر آنها را از ترس کفار، داخل صندوقِ بزرگی که اکنون نیز در این زیارتگاه موجود است، انداخت و خود نیز برای حفاظت آنان، مجاور شد.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
این که چرا در داخل صندوق ۳۹ سر است و کله یکی دیگر از یاران خدا نیست و در بیرون از صندوق دفن است، روایت میکنند که دست زنی پیر و نامحرم، با یکی از آن تماس داشته و ۳۹ مرد خدای دیگر اجازه ندادند که با آنها در یک صندوق قرار بگیرد.
خبرنگار ایندیپندنت فارسی که با دو تن از زائران چهل تن، صحبت کرده، از آنان در مورد این زیارتگاه و غاری که انتهای آن نامعلوم است، پرسوجو کرده است.
مینا عثمانی در اینباره گفت: «بار چندم است که من به زیارت چهل تن پاک میآیم. کسانی که مشکلات جنزدگی دارند، برای رفع مشکلشان مراجعه میکنند و به حکم خداوند، سالم میشوند. روزهای چهارشنبه اینجا بروبیای زیادی دارد و مردم از سراسر افغانستان برای رفع مشکلات خود میآیند و دعا میکنند. در کشور ما مانند چهل تن، صدها مکان دیگر مقدس وجود دارد که هر کدام قصهها و کرامات ویژه خود را دارند.»
او در باره دشواری رسیدن به غار گفت: «من و خواهرزادهام پارسال به این غار که میگویند تا شهر غزنی یا مکه میرود داخل شدیم و کمی هم پیش رفتیم. تا جایی به شکل نشسته جلو رفتیم و تا قسمتی دیگر به شکل سینه خیز پیش رفتیم اما هر قدر بیشتر داخل غار جلو بروید، آب و تاریکی بیشتر و اکسیژن کمتر میشود و ما بازگشتیم.»
مرسل نادری، دختر خود را که باور داشته جنزده شده، به اینجا آورده است. او میگوید: «در خانواده ما چند نفر هستند که متاسفانه جن دارند و هرگاه جن به سراغشان بیاید و اذیتشان کنند، به اینجا میآیم و آنها فورا دوباره سالم میشوند و ما به خانه بازمیگردیم. مردم برای رفع هر مشکلی به چهل تن، مراجعه میکنند اما بیشتر، کسانی که میآیند که جنزدگی دارند.»
افغانستان چنین زیارتگاهها و اماکنی که مردم آنان را مقدس میپندارند و در مورد آنها حکایتهای گوناگونی را باور دارند، بسیار دارد و پذیرای شمار زیادی زائر است.